پارت:۹ My little mafia
^چاننن میگم باید بریم
٪اهوم
سونگمین رفت موهای چان و کشید
٪اییی ایی چیکار میکنی ایی ول کن
^گفتم جواب بده
٪اییی نه نه سونگمین ایی عزیزم ببین نمیریم ایی
سونگمین موهای چان و ول کرد
^باشه...تا فکراتو نکردی مارو نمیبینی
و رفت جیهون و بغل کرد و از در رفت بیرون
٪سونگمین...آخه چرا اینجوری میکنی ت من نمیتونم ببرمت هوفف
و پاشد رفت سرکارش
*اتاق هیونلیکس*
سونگمین در زد یکم بعد فلکیس درحالی ک دستش رو شکمش بود درو باز کرد
*بله...اوو سلام سونگمین بیا تو
سونگمین رفت داخل
*چیشده باز دعوا کردین؟
سونگمین با بغض سرشو تکون داد و رفت رو تخت نشست و موهای جیهون و ناز کرد
*نمیاد؟
^نه
هیونجین همون موقع در اتاقو باز کرد
$سلام...او سلام سونگمین باز دعوا کردین؟
سونگمین هقی زد و اشکاش ریخت
*ای بابا سونگمین آروم باش
و موهای سونگمینو ناز کرد
$ببین اینجا اونقدرام بد نیس
^نیس؟
$خب...هس..ولی قابل تحمل..خب قابل تحمل هم نیس ولی بهرحال
*فردا صبح زود*
با صدای در از خواب بیدار شد رفت سمت در
$بله؟
٪سونگمین اینجاس؟
چان با نگرانی گفت از وقتی برگشته بود دنبال سونگمین و جیهونه
$اره...(خمیازه)الان حوصلتو نداره برو
چان اخم کرد
٪نمیتونم امگامو ببینم؟
^امگات نمیخواد ببینتت
چان با دید سونگمین اخمش غلیظ تر شد
٪کیم سونگمین به نفعته با مای خودت بیای اتاقت
^هنوز منتظر جوابم
٪جوابم نه
^باشه
و درو بست چان دستی ب موهاش کشید و نیشخند زد خوب بلد بود چطور سونگمین رو برگردونه
*صبحانه*
همه دور میز بودن بجز چان سونگمین هم بدون اینکه توجه کسی رو جلب کنه با چشاش دنبال چان بود
*دنبال چانی؟
^نخیر
و قاشق غذا له شده رو گذاشت دهن جیهون
ولی جیهون غذا رو ریخت و با خنده ب اونور اشاره کرد
سونگمین دنبال انگشت کوچولو های جیهون و گرفت و دید ی امگا کاملا تو دهن چان داشت باهاش حرف میزد و میومدن سر میز
سونگمین اخم کرد و لپاش قرمز شد همونطور ک ب چان نگا میکرد با دستمال دور دهن جیهون و پاک کرد
چان از اونور بزور خودشو کنترل میکرد تا ب لپای سرخ سونگمین نخنده...
ادامه دارد....
٪اهوم
سونگمین رفت موهای چان و کشید
٪اییی ایی چیکار میکنی ایی ول کن
^گفتم جواب بده
٪اییی نه نه سونگمین ایی عزیزم ببین نمیریم ایی
سونگمین موهای چان و ول کرد
^باشه...تا فکراتو نکردی مارو نمیبینی
و رفت جیهون و بغل کرد و از در رفت بیرون
٪سونگمین...آخه چرا اینجوری میکنی ت من نمیتونم ببرمت هوفف
و پاشد رفت سرکارش
*اتاق هیونلیکس*
سونگمین در زد یکم بعد فلکیس درحالی ک دستش رو شکمش بود درو باز کرد
*بله...اوو سلام سونگمین بیا تو
سونگمین رفت داخل
*چیشده باز دعوا کردین؟
سونگمین با بغض سرشو تکون داد و رفت رو تخت نشست و موهای جیهون و ناز کرد
*نمیاد؟
^نه
هیونجین همون موقع در اتاقو باز کرد
$سلام...او سلام سونگمین باز دعوا کردین؟
سونگمین هقی زد و اشکاش ریخت
*ای بابا سونگمین آروم باش
و موهای سونگمینو ناز کرد
$ببین اینجا اونقدرام بد نیس
^نیس؟
$خب...هس..ولی قابل تحمل..خب قابل تحمل هم نیس ولی بهرحال
*فردا صبح زود*
با صدای در از خواب بیدار شد رفت سمت در
$بله؟
٪سونگمین اینجاس؟
چان با نگرانی گفت از وقتی برگشته بود دنبال سونگمین و جیهونه
$اره...(خمیازه)الان حوصلتو نداره برو
چان اخم کرد
٪نمیتونم امگامو ببینم؟
^امگات نمیخواد ببینتت
چان با دید سونگمین اخمش غلیظ تر شد
٪کیم سونگمین به نفعته با مای خودت بیای اتاقت
^هنوز منتظر جوابم
٪جوابم نه
^باشه
و درو بست چان دستی ب موهاش کشید و نیشخند زد خوب بلد بود چطور سونگمین رو برگردونه
*صبحانه*
همه دور میز بودن بجز چان سونگمین هم بدون اینکه توجه کسی رو جلب کنه با چشاش دنبال چان بود
*دنبال چانی؟
^نخیر
و قاشق غذا له شده رو گذاشت دهن جیهون
ولی جیهون غذا رو ریخت و با خنده ب اونور اشاره کرد
سونگمین دنبال انگشت کوچولو های جیهون و گرفت و دید ی امگا کاملا تو دهن چان داشت باهاش حرف میزد و میومدن سر میز
سونگمین اخم کرد و لپاش قرمز شد همونطور ک ب چان نگا میکرد با دستمال دور دهن جیهون و پاک کرد
چان از اونور بزور خودشو کنترل میکرد تا ب لپای سرخ سونگمین نخنده...
ادامه دارد....
- ۱.۰k
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط